بر خاکستر بهترین خانه. با رسانه های امریکایی چه رخ داده است

© AFP 2023 / Timothy A. Claryبر خاکستر بهترین خانه. با رسانه های امریکایی چه رخ داده است
بر خاکستر بهترین خانه. با رسانه های امریکایی چه رخ داده است - اسپوتنیک افغانستان
عضو شوید
رقابت با اینترنت منجر به بسته شدن روزنامه های کوچک محلی در مناطق دوردست امریکا گردید و این امر باعث برنده شدن روزنامه های بزرگ شده است.

میخائیل تاراتوتا کارمند مرکز کارنیگی مسکو می نویسد، اما ساکنان شهری به طور سنتی از ارزش های لیبرال پیروی می کنند و از دموکرات ها حمایت مینمایند. مطبوعات شهرهای بزرگ سمتگیری شان را نسبت به همین خواست عیار می سازند. آنها نه پروای اولویت های سیاسی و نه هم مناطق دوردست محافظه کار امریکا ندارند. از همینجا پدیده ترامپ و بی اعتمادی بی سابقه تاریخی جامعه امریکا نسبت به رسانه های خود بوجود آمده است.

تا سی سال قبل، مطبوعات امریکا می توانستند به عنوان یک مودل و نمونه بالاترین استانداردهای حرفه ای برای ارائه اطلاعات عینی و قابل اطمینان باشند. مگر امروز اینطور نیست.

امروز بسیاری از رسانه های عمده، حتی بهترین بهترین ها و حتی نشریه معتبر، مانند روزنامه نیویارک تایمز، بیشتر به آژانس تبلیغاتی حزب دموکرات شباهت دارد. پس چرا با یکی از بهترین مکاتب روزنامه نگاری در جهان چنین کار رخ داد؟  ولی سوال دیگری از این هم جالب تر است: چگونه مطبوعات امریکا جایگاه خود را در المپیک روزنامه نگاری جهان پیدا کرده اند؟

اولین تجربه حزبی بودن

تعجب آور نیست که مفکوه نشریات، مانند بسیاری چیزهای دیگر، در امریکا بوجود نه آمده است، اما به دلایل قابل فهم به آنجا یکجا با استعمارگران انگلیس آمده است. روزنامه ها و مجلات در انگلیس از شماره های اول آنها،  توسط افراد خصوصی منتشر میشدند که ناگزیر به روابط متشنج با مقامات منجر میشد. در طول  تمام قرن XVIII مطبوعات جوان انگلیسی با موفقیت متغیر جهت استقلال خود مبارزه می کردند.سلاح عمده آنها طنزی محسوب میشد. این عنعنه به قاره نو منتقل شد.

اولین نشریه امریکایی، شبیه به روزنامه، در سال 1721 در بوستون (مستعمره ماساچوسیتس) بوجود آمد. نشریه بنام «ناقوس های انگلند جدید — The Chimes of New England — یاد میشد.

 این روزنامه توسط جیمز فرانکلین، برادر بزرگ بنجامین فرانکلین مشهور، یکی از پدران بنیانگذاران، که بانک نوت های 100 دالری با تصویر او مزین شده، منتشر شد. طنزهای روزنامه به سرعت محبوبیت کسب کرد و به زودی نشرات مشابه در سایر مستعمرات انگلیسی بوجود آمدند.

چند سال هم نه گذشته بودند که مدیران مسوول روزنامه ها اولی متوجه شد که خوانندگان به انتقادات از مقامات محلی علاقه مندی زیادی نشان میدهند و مقامات درک کردند که در پاسخ آنها می توانند به راحتی نشریه های سرکش را بسته کنند.

روزنامه ها به  قدرت سیاسی واقعی فقط در آستانه مبارزه مستعمرات جهت استقلال از انگلستان در اواخر ربع سوم قرن XVIII مبدل گشتند. جمهوری خواهان پیروز شده در جمله آزادی های دیگر ازادی مطبوعات را در قانون اساسی تضمین کردند. چندین دهه مبارزه نسل های اول روزنامه نگاران امریکایی برای استقلال از مقامات در نهایت به موفقیت انجامید.

این مطبوعات حزبی بود که نیم قرن پس از کسب استقلال تسلط خود را بر روزنامه نگاری امریکایی قایم کرد.

در حقیقت مدیران مسئول روزنامه های محلی نمایندگان احزاب خود بودند. و روزنامه های شان با مجموعه ای از اعلامیه های سیاسی و گزارش های حوادث حزبی همراه بودند.

اما زمان تغییر میکند. در پایان قرن نوزدهم، بسیاری از ناشران، از جمله "ویلیام راندولف هارست" و "یوزف پولیتزر" به دفاع از حقوق مستهلکین موفق گردیدند.

آنها برای اولین بار متوجه شدند که اعلانات درآمد بیشتری را نسبت به بودجه حزب فراهم می کند. و مردم کمتر به سیاست علاقه مند هستند،  به ورزش و اخبار  دیگر  ترجیح می دهند. اما آنها باوجود تمایلات حزبی، توانستند، با صرفنظر از مشی محدود، تعداد خوانندگان شان را بطور قابل ملاحظه توسعه بخشند.

امروز، این تفاوت ها در بالاترین مرحله خود هستند رسانه ای امریکایی ازهم جدا شدند و در بین انها تضادهای انکار ناپذیر موجود است.

در خط مقدم این مبارزه با طرف لیبرال نیویورک تایمز، بوستون گلوب، واشنگتن پست، CNN، MSNBC قرار دارند. و در جناح محافظه کار — وال استریت ژورنال، نیویورک پست، شیکاگو تریبون، کانال تلویزیونی FOX شامل اند.

در پیشاهنگی

اما اینجا نباید در مورد خلوص دیدگاههای ایدئولوژیک اشتباه شود. بیش از 30 سال، تقریبا کل بازار رسانه ای در امریکا (دقیقا، 90 درصد از بازار) بین شش شرکت عظیم تقسیم شده است.

در میان آنها News-Corp، Disney، Time Warner، CBS و دیگران شامل هستند. هر یک از این شرکتها یک محصول اطلاعاتی را مطابق با دیدگاه یک بخش از مخاطبان خود عرضه میکند.  مردم دقیقا همان چیزی را می خواهند که برای آن هزینه پرداخت می کنند.

لیبرال ها محتوای لیبرال خود را، محافظه کاران — محتوای محافظه کارانه خود دریافت می کنند.

به همین ترتیب، مطبوعات بزرگ محصول را ایجاد می کنند، وبه طرز ماهرانه آن را بسته میکند وآنچه را که سفارش می دهند، دقیقاً به عموم مردم می فروشد، یعنی آنها می خواهن، تامحصول آنها خوانده شود، دیده شود و شنیده شود.

این راه در طول چند دهه گذشته تدریجاً باعث تخریب استانداردهای حرفه ای در روزنامه نگاری گردید.

 رسانه های امریکایی در دهه های 1960 و 1980 مشهور بودند و بدون شک می توان آن را عصر طلایی روزنامه نگاری امریکایی دانست.

در آن سالها رسانه ها به قدری کافی منافع جامعه راتمثیل میکردند. بنابراین، در دهه 1960، مطبوعات نقش مهمی در افزایش جنبش حقوق بشر ایفا کردند.

 آیا بدون حمایت مطبوعات، سازماندهی اعتراض های گسترده ای، از جمله راهپیمایی میلیونی در واشنگتن، امکان پذیر بود. این امر به سختی امکان پذیر بود که چنین اقشار وسیع سفید پوستان امریکایی به این جنبش جلب میگردید و دستیابی بر اصلاحات دموکراتیک که مهمترین آن پایان بخشیدن به تبعیض نژادی بود، امکان پذیرنبود.

در اوایل دهه 70، دوباره از برکت بخش عمده ای از مطبوعات، جنگ در ویتنام به پایان رسید.

با وجود تلاش های پنتاگون که همه چیز را که در ویتنام اتفاق می افتد، محرم نگهمیداشت، مطبوعات توانستند پرده رازداري را دور کنند و سرزمين جنگ زده را به تمام ابعاد نشان دهند که اعتراضات گسترده را در امریکا ایجاد کرد.

 یکی از برجسته ترین تحقیقات مستند در باره وحشت جنگ در ویتنام بود.

" والتر کرانکتی"، رهبر بلامنازعه و مجری انتشار اخبار شبانه CBS در طول 19 سال، مردی بود که از اعتماد مطلق امریکایی ها برخوردار بود. خوشبختانه کرانکتی و دیگر روزنامه نگاران، احساسات ضد جنگ در ایالات متحده به این اندازه رساندند که مقامات دیگر نمیتوانند انها را نادیده بگیرند.

علاوه بر این، یکی دیگر از نتیجه سخنرانی کرانکتی ، تصمیم رئیس جمهور جانسون بود که خود را برای دومین دوره ریاست جمهوری نامزد نه کند. کمی بعد، مطبوعات رسوایی واترگیت را به چنین حد بالا کردند که رئیس جمهور نیکسون به استعفای قبل از موعد مجبور شد.

 روزنامه نگاران در آن زمان، واقعاً هم، قدرت چهارم بودند. این وضع تا اواسط دهه 1980 داشت که 50 شرکت بزرگ به خاطر جلب تعداد هرچه بیشتر مخاطبان در بازار رسانه ها مبارزه میکردند و تنها 10 درصد از بازار در ساحه نفوذ  اطلاعات بزرگ قرار داشت. برنده آن کسی بود که به عبور از مانع ایدئولوژیک موفق شود و پوشش واقعی و قابل اطمینان اعتماد عامه را به دست آورد و به همان اندازه به پخش نشرات تلویزیونی کمک کردند.

نشرات تلویزیونی گران قیمت وهزینه ان دوبرابر هزینه روزنامه است. برای دریافت درآمد، او نیاز به تماشاه چیان و سفارش دهندگان بیشتر اعلانات نیازد دارد.

در عین حال شهرت رسانه ها هر سال کاهش می یابد و از سال 2004 بدینسو بهه سرعت سیر نزولی می پیمایند.

 امروز کمتر از سه نفر از هر ده امریکایی بر این باورند که روزنامه ها چیزی درست مینویسند و تلویزیون ها چیزهای مفید و درست را نشان می دهند. با مطبوعات چی اتفاقی افتاده است؟

اثر ترامپ

مولف می نویسد، من نمی توانم با نگاه کردن به وضعیت فعلی روزنامه نگاری در امریکا، از تصور خاکستر خانه زیبای قبلی رهایی یابم. این مصیبت چند دلیل دارد. یکی از  دلایل عمده — تغییر در سیاست دولت در عرصه اطلاعاتی است.  به این ترتیب، در دهه 1980، دکتورین عدالت رد شد که ریگن آن را ضد مفکوره سرمایه داری میدانست. از آن زمان به بعد، قاعده تعادل یک دیدگاه با استدلال طرف دیگر حتمی نبود. و این ره را به تنویر یک جانبه و تحلیل مغرضانه حوادث باز کرد.

برای  سیاستمداران جمهوریخواه و دموکراتان یافتن زبان مشترک و تصمیم گیری هماهنگ هر سال دشوارتر می شود. و از سوی دیگر در  بسیاری جهات، روزنامه نگاران خود مسوول از دست دادن اعتبار خود هستند.

برای مثال، مقالات غیر قابل اعتماد در مورد موجودیت سلاح کشتار جمعی در عراق که واقعیت نداشت.

 مطبوعات کورکورانه از مقامات رسمی پیروی میکردند. تبلیغات مبارزه علیه صدام حسین بالاخره به حمله اردوی امریکا عیه عراق منجر شد. یکی دیگر از اشتباهات تاریخی مطبوعات  در سال 2016 زمان اتفاق افتاد، وقتیکه اندکی قبل از انتخابات، رسانه های عمده با خوشحالی پیروزی قریب الوقوع هیلاری کلینتون اعلام کردند.

هم رسانه های چاپی و هم رسانه های الکترونیکی به احتمال زیاد نقش دیوار کانکریتی برای جداکردن اخبار از تفسیرها و تحلیلگران، حقایق وعقاید، که بیشتر اعتبار مطبوعات را تضعیف می کنند، بازی کردند.

بر خلاف ما، در امریکا هیچ رسانه دولتی وجود ندارد، مقامات نمی توانند  رسانه ها داشته باشند یا رسانه های دیگر را کنترول کنند. اما، همانطور که می بینیم، این امر رسانه های امریکایی را از دست دادن اعتماد به نفس نجات نمی دهد. علاوه بر تلویزیون کیبلی، یک پیشرفت تکنولوژیکی دیگر نیز به این امر کمک کرد. آن ظهور منابع اینترنتی است. آنها سرانجام انحصار اطلاعات رسانه های سنتی را شکستند.

 برای مثال، تعداد کارکنان لاس انجلس تایمز از سال 2001 تقریبا سه برابر در 15 سال گذشته کاهش یافته است. کاهش کارکنان ناگزیر بر کیفیت انتشارات تأثیر میگذارد.

مسابقه با اینترنت منجر به بسته شدن تعداد زیادی از روزنامه های محلی در مناطق روستایی و شهرهای کوچک امریکا گردیده است.

از این وضعیت روزنامه های بزرگ، که در مناطق بزرگ شهری در ساحل غربی و شرقی واقع شده، برنده شدند.

و در دیدگاه های خود این بخش از کشور فقط به ارزش های محافظه کارانه، حمایت از جمهوری خواهان، حمایت از ترامپ کمک می کند. نیازی به گفتن نیست که اعتماد مردم در مناطق دوردست امریکا نسبت به رسانه های لیبرال به صفر تقرب میکند. ظهور شبکه های اجتماعی نقش شان را در کاهش اعتماد بر رسانه ها و نفوذ آنها، ایفا نموده اند.

از تمام وسایل اطلاعات جمعی مردم تمایل دارند، فقط آنهایی را انتخاب نمایند که اعتقاد شان را تقویت میکنند. شبکه اجازه میدهد به هر هر کس از جمله احمقان و اشخاص بی کفایت اجازه توضیح کردند آزادانه افکار و شک و تردیدهای شان را در مورد وقایع کنونی بدهد. و در اینجا مکانیزم خود تنظیم کننده شروع به کار می کند:

مفکوره ها به سرعت در حال افزایش اند؛ اینترنت باعث ایجاد توده ای از افراد با ذهن متبحر می شود. کاربران به گروه هایی از اندیشه سیاسی عمومی می اندیشند   و آنها دیگر از آنها خارج نخواهند شد. آنها به سادگی چانس برای دیدن دنیای متفاوت ندارند، تا با دیدگاه های دیگر روبرو شوند.

وضعیت فعلی توسط سر محریر یکی از نسخه ها به خوبی شرح داده شده است: "مهم نیست که آیا اطلاعات درست است یا نه، مهم این است که آن را در گفتمان ما قرار دهیم".

تقریبا در این شرایط، رسانه های ایالات متحده به امتحان بعدی رسیدند و آن انتخابات ریاست جمهوری سال 2016 بود. در اینجا یکی دیگر از جنبه های جالب حرفه ای روزنامه نگاری — رابطه بین مطبوعات و مقامات، تبارز میکند.

در یکنیم سال گذشته ،  مجتمع روزنامه نگاری عصبانی و تهاجمی شده است. روزنامه نگاران حاکمیت را در چهره شخص رئیس جمهور تعقیب میکنند.

زمانی که ترامپ تازه در صحنه سیاسی ظاهر شد، مطبوعات او را جدی نگرفتند.

ترامپ در دفتر بیضوی خود بطور کنجکاو وخنده دار، مانند ژیرنوفسکی، معلوم میشود.

روزنامه نگاران در دیوانگی ناگهانی خود ، مانند اکثر کارشناسان و سیاستمداران، اصلی ترین چیزی را نادیده گرفتند — چرا ترامپ توانست بسیاری از امریکایی ها را جذب کند. آنها موفقیت های ترامپ را به یک سطح پایین از رای دهندگان نسبت دادند، و جهت یافتن دلائل نیم بند دیگر تلاش ورزیدند، اما به یافتن آنها موفق نشدند.

نا ساز گاری با ترامپ در حال حاضر به تهدید انتقام جویی تبدیل شده است. امروز، مطبوعات نه تنها به مصالحه رجوع نمی کنند، بلکه همچنین هر شایعه و حتی تقلب را به نحوی در برابر ترامپ بکار میبرند.     

نوار خبری
0
برای شرکت در گفتگو
ورود به سیستمیا ثبت نام کنید
loader
بحث و گفتگو
Заголовок открываемого материала