کلکانی در سال ۱۸۹۰ به دنیا آمده است و در سال ۱۹۲۹ میلادی، با شورش علیه حکومت امان الله خان و با خلع امانالله خان به مدت ۹ ماه قدرت را در افغانستان در دست گرفت، امیر حبیب الله کلکانی یگانه پادشاه تاریخ معاصر تاجیکان یا فارس تباران افغانستان بود که تاجیکان را بعد از هفت صد سال در راس قدرت سیاسی آورد.وی یکی از تاجیکانِ روستای بزرگ کلکان در سی کیلومتری شمال کابل در بخش کوهدامن بود. میگویند که پدرش امامالدین دهقان از روستائیان بوده که حرفه آبرسانی داشته و در محافل قومی به مهمانان آب میداد، و ازهمین جهت است که او را سقا مینامند. چون اقدامات اصلاحی امانالله شاه با تندرویهایی همراه بود و با روحیهٔ مردم ایلنشین و سنتی مردم افغانستان سازگاری نداشت، به شورش قبایل، مخالفت روحانیان و مردم و سرانجام سقوط او انجامید. در این میان حبیبالله کلکانی، که یک سرباز معمولی در ارتش امانالله شاه بود، عملکردهای امانالله خان را مغایر سنتها و ارزشهای مردمی دانسته و با پشتیبانی علما و رهبران نقشبندیه که نفوذ بسیار داشتند، دست به شورش زده و در کلکان خود را فرمانروای افغانستان خواند و با قوای خود روی به کابل نهاد.
«عیاری از خراسان» یا «بچۀ سقاو»؟
حکومت کلکانی مبنای بحث فراوان و اختلاف نظر میان بسیاری از مردم در افغانستان است. شماری با ستایش از او، وی را مردی عیار و در قامت یک قهرمان میبینند و لقبهایی شبیه «عیاری از خراسان» برگرفته از نام کتاب شعر خلیلالله خلیلی و «خادم دین رسولالله» که خود شاه برای خود انتخاب کرده بود را برازندۀ او میدانند، آنسو نیز بخش دیگری از مردم او را یک شورشگر عقبگرا خوانده و وی را به ناکامساختن روند اصلاحات امانی متهم میکنند و با اشاره به شغل پدرش به شکل طعنهآمیزی به وی لقب «بچۀ سقاو» میدهند.
امیر بر اصلاحات غربگرایانه امانالله خط بطلان کشید. قوانین مصوب به ویژه قانون اساسی را ملغی ساخت و مالیات و عوارض را غیرشرعی خواند و همه را برچید. در آغاز کار بیشتر مردم به امید ادارهٔ بهتر و اسلامیتر کشور از حبیبالله به خوبی استقبال کردند؛ اما مشکلات اقتصادی و امنیتی کشور به تدریج باعث آشفتگی اوضاع شد.
اعزاز و خاکسپاری دوبارۀ کلکانی
پس از به قدرت رسیدن نادر خان، با وجود داشتن عهد نکشتن شان و مهر نمودن در قرآن باهمراه جمعی از یارانش اعدام شد. اتفاقی که سبب شد طرفداران امیر حبیبالله به نادر شاه لقب «نادر غدار» را بدهند. امیر جنجالی تاریخ معاصر و همراهانش، پس از کشته شدن به دست نادرشاه با بیحرمتی به خاک سپرده شده بودند.
برخی از جوانان سه سال پیش با راهاندازی یک کمیسیون برای خاکسپاری دوبارۀ او، اقدام عملی آغاز کردند. آنان باور داشتند که امیر حبیب الله باید در مکانی شایسته و با اعزاز به خاک سپرده شود.
هرچند مقامات رسمی هیچکدام از این برنامه حمایت نکردند، اما این گروه با گردآوری شماری از مردم در دور آنچه خود شان یک «دین» و «داعیه» میخواندند، کلکانی را دوباره در تپۀ شهرآرای کابل به خاک سپردند. مراسم خاکسپاری با ممانعت افراد مربوط به جنرال دوستم معاون اول ریاست جمهوری همراه بود که باور داشتند کلکانی نباید در درون قلعۀ شهرآرا که همسر یکی از شاهان تورکتبار بود به خاک سپرده شود زیرا اهمیت فرهنگی آن قلعه زیر سوال خواهد رفت. برای همین پس از اندکی مشاجره، امیر کلکانی در همان تپه و بیرون از قلعه به خاک سپرده شد و با وساطت مویسفیدان، مسأله با جنرال دوستم به شکل مسالمت آمیز آن حل شد.
هژدهم جنوری، سالگرد به قدرت رسیدن این امیر است که ۹ ماه قدرت افغانستان را در تسلط داشت. در مورد اینکه سیاست و رفتار او چقدر درست یا نادرست بوده است، تاریخ قضاوت خواهد کرد، اما آنچه مشخص است این است که کلکانی یکی از جنجالیترین چهرههای معاصر افغانستان بوده است.